بازپس گیری

فیلم بازپس گیری Take 2007


پخش رایگان
ژانر:جنایی
امتیاز IMDb:۵.۸
دوبله:دارد
سال ساخت:۲۰۰۷
مدت زمان:۸۸ دقیقه
کشور:آمریکا
رده سنی:۱۸+

۸۱٪
این فیلم را دوست داشتند ۱۱ نفر
زندگی دو غریبه یک مادر مبارز و یک معتاد به قمار که در یک تراژدی با هم آشنا می شوند. سال ها می گذرد و آنها باید با خودشان و یکدیگر کنار بیایند.
صحنه آغازین زنی به نام آنا است که از یک اتاق تاریک با تلفن تماس می گیرد. ما فقط طرف دیگر تماس را می شنویم. شوهرش مارتی است. آنا از او می‌پرسد که آیا مجبور است این کار را به تنهایی انجام دهد یا خیر و مارتی به او می‌گوید که او نیازی به حضور ندارد، او را برگرداند. معنای این در حال حاضر رمزآلود است اما در ادامه فیلم مشخص می شود. سپس شائول را می‌بینیم که با لباسی شبیه به لباس استاندارد زندان، روی نیمکتی نشسته و به یک نیمکت زنجیر شده است. به زودی متوجه می شویم که شائول در انتظار اعدام است و قرار است آن روز اعدام شود. از این نقطه به بعد، فیلم بین صحنه‌هایی از یک روز در گذشته‌ای دور تا یک روز منتهی به اتفاقاتی که ما شاهد آن بودیم، به عقب و جلو می‌رود. همه وقایع فیلم در یکی از این دو روز اتفاق می‌افتد، سال‌ها فاصله. او با یک اراذل و اوباش با ظاهری تهدیدآمیز مواجه می شود که به او اطلاع می دهد که باید بدهی هایش را تا نیمه شب بپردازد یا ساعت پایانی آن به پایان می رسد." فقط اطلاعات کافی در این گفتگو وجود دارد که به ما اطلاع می دهد که این یک بدهی قمار است. اراذل از دادن هرگونه نرمی به شائول خودداری می کند. یا وقت اضافی و وقتی شائول می پرسد چه چیزی تمام شده است، یعنی به او گفته می شود "از تخیل خود استفاده کنید." سائول بلافاصله شروع به باز کردن واحدهای مختلف ذخیره سازی برای یافتن اقلامی برای فروش یا گرو گذاشتن می کند و برخی از واحدها را به گروه کوچکی از پیشنهاد دهندگان به حراج می گذارد. در حالی که شائول در حال انعقاد یکی از این معاملات است، مالک تسهیلات سوار می شود. سائول سعی می‌کند اقدامات خود را با گفتن اینکه واحدها پرداخت می‌کنند و قرار است برای حراج گذاشته شود، توجیه کند، اما مالک بلافاصله ساول را اخراج می‌کند و به او می‌گوید که تا روز بعد باید از آپارتمان خارج شود. وقتی به آپارتمان برمی گردد، شائول این خبر را به پدرش می گوید. پدرش به او می گوید که دارویی دارد که باید از داروخانه تحویل بگیرد. سائول سوار ماشینش می‌شود تا برود، اما شروع نمی‌شود، بنابراین با عصبانیت از پنجره بیرون می‌زند. در همین حین، ما آنا را در یک جلسه معلم می‌بینیم که در آن به او اطلاع می‌دهند که پسرش، جس، دیگر اجازه ندارد در مدرسه فعلی‌اش بماند. به گفته معلم، جس بی توجه و مزاحم است که آنا با آن مخالفت می کند و معلم را تنبل می خواند. با این وجود او باید از هفته آینده به مدرسه دیگری برای دانش آموزان آموزش ویژه برود. وقتی آنا از جلسه بیرون می‌آید، جس کفش‌هایش را عمداً به صورت یک گره سه‌گانه به نیمکتی که در آن نشسته بود بسته است، که باعث شد آنا ناراحت او را از کفشش بیرون بیاورد و آن را پشت سر بگذارد. جس را می‌بینیم که همراه با آنا به عنوان خدمتکار به شغل‌های خود تگ می‌کند، که آزاردهنده‌ای جزئی است، اما در غیر این صورت مشکل زیادی ایجاد نمی‌کند. وقتی آنا به شوهرش مارتی که یک معلم است اطلاع می‌دهد که می‌خواهد جس را در خانه درس بخواند، او این ایده را منصرف می‌کند و باعث بحث جزئی می‌شود. آنها بحث را ادامه می دهند و بر عصبانیت از یکدیگر غلبه می کنند، برنامه ریزی می کنند تا برنامه های کاری خود را تنظیم کنند و شاید کارهای اضافی یا شیفت هایی را انجام دهند تا این هماهنگی به نتیجه برسد. دوستش به او می گوید که او این کار را انجام نمی دهد، اما او به شائول اجازه می دهد تا کاری را برای او انجام دهد و سپس آنقدر به او پول می دهد که پس از اتمام کار، بدهی خود را تسویه کند. بحثی نیست که این شغل چیست. دوستش یک ماشین به او قرض می دهد و ما می بینیم که شائول در حال رانندگی و خواندن دستورالعمل ها از یک پوشه داده شده است. رانندگی بی توجه او باعث می شود که مجبور شود ترمزها را بکوبد و اسلحه ای روی تخته کف ظاهر شود، یا از زیر صندلی یا از جعبه دستکش بیرون می افتد. شائول کاغذها و اسلحه را جمع می کند و روی صندلی مسافر می گذارد. در نهایت مشخص می شود که شائول در حال بازپس گیری وسیله نقلیه برای دوستش است. سائول موفق می شود قبل از اینکه کسی ظاهر شود وارد وسیله نقلیه شده و آن را داغ کند، اما درست زمانی که او در حال دور شدن است، مردی می دود و مشت خود را از طریق پنجره می کوبد و سپس سائول را از خودرو بیرون می کشد، یک SUV بزرگ. او سپس شائول را به شدت کتک زد و فریاد زد که پولش را پرداخت کرده است، بنابراین "مرا تنها بگذارید، ما اجمالی کوتاه از جهان را از دیدگاه خود می بینیم که به نظر می رسد نشان می دهد که شائول در اثر این حمله دچار ضربه مغزی شده است. وسیله نقلیه و سعی می کند ترک کند، مرد ناراحت دو بار شاسی بلند خود را به کنار ماشین قرضی می کوبد. برای سومین دویدن عقب می نشیند وقتی که شائول پیاده می شود و او را با اسلحه تهدید می کند و مرد دور می شود. مصاحبه شغلی، ظاهراً موفقیت‌آمیز نبود. در طول مصاحبه می‌بینیم که جس مزاحم می‌شود و باعث می‌شود آنا برای مدت کوتاهی از او عصبانی شود. سپس آنا را در یک بار به نام Lucky s می‌بینیم که با مدیر درباره بازگرداندن شغل قبلی‌اش بحث می‌کند. به او اطلاع می‌دهد که او را پس می‌گیرد اما سخت‌ترین شیفت را به او می‌دهد زیرا سخت‌ترین مشتری‌ها را دارد. برای نشان دادن این واقعیت، یک مشتری بی‌ادب حرف آنها را در حین ملاقات قطع می‌کند و در حالی که صاحبش به آنا اظهارنظرهای زننده می‌کند. چیزی نمی گوید.مارتی می کشد درست در زمانی که آنا در حال خروج از بار است، با جس در ماشین خانوادگی خود. مارتی داوطلب می شود تا به خانه برود تا آنا بتواند جس را ببرد و به فروشگاه مواد غذایی برود. جس می‌خواهد با پدرش برود، اما هر دوی آن‌ها می‌خواهند که او با آنا برود تا مارتی بتواند روی درجه‌بندی مقالات در خانه تمرکز کند. لحظاتی بعد، هنگامی که آن گروه از پارکینگ خارج می‌شوند، سائول را می‌بینیم که از همان باری بیرون می‌آید که در آن مشروب می‌خورد تا خود را دلداری دهد و شاید سر وزوز خود را بعد از روز وحشتناکش پاک کند. آنا به پارکینگ فروشگاه مواد غذایی می‌رود و باید جس را وادار کند که از ماشین پیاده شود و با او وارد شود، زیرا او فقط می‌خواهد در ماشین بنشیند و در حالی که او خرید می‌کند، کمیک بخواند. همانطور که آنها در حال قدم زدن به فروشگاه هستند، شائول به همان پارکینگ می کشد. داروخانه ای که پدرش از آن استفاده می کند در همان بازاری است که آنا در حال خرید است. صحنه هایی از خرید جس و آنا را با هم می بینیم در حالی که سائول نسخه پدرش را می گیرد. آنا کارش را تمام کرده و جس باید به دستشویی برود. آنا در حالی که منتظر است جس از دستشویی بیرون بیاید، درخواست استخدام را پر می کند. او در حال تکمیل برنامه روی میزی است که درست بیرون دستشویی است تا بتواند در حالی که او در آنجا است، در را تماشا کند. وقتی شائول نسخه را برمی‌دارد، اسلحه را در جیبش احساس می‌کند و ما یک نشانه فوری می‌بینیم که او به‌تازگی نقشه‌ای ناامیدکننده را در ذهنش طراحی کرده است. یک پنجره نقدی درست در مجاورت داروخانه است و ما می بینیم که شائول با عصبانیت به آن چشم دوخته است و در حال فکر کردن به آنچه قرار است انجام دهد. این پنجره درست در کنار درب سرویس بهداشتی است. سائول به سمت پنجره می رود و 000 دلار می خواهد. او آشکارا بسیار عصبی و پر سر و صدا است و این توجه را به آنچه در حال رخ دادن است جلب می کند. وقتی متوجه این موضوع شد، با عصبانیت شروع به تکان دادن اسلحه برای مشتریان دیگر فروشگاه می‌کند و به آنها می‌گوید که ساکن باشند و حرکت نکنند و به منشی فریاد می‌زند که عجله کند. شائول دستش را به داخل غرفه می برد، ظاهراً برای اینکه مهماندار عجله کند، اما اسلحه خاموش می شود و به شکم مرد جوان شلیک می کند. شائول همچنان بر سر مرد جوان فریاد می زند تا پول را به او بدهد، که مرد جوان سعی می کند این کار را انجام دهد زیرا از سرتاسر خود و پولی که به شائول می دهد خونریزی می کند. جس از دستشویی بیرون می‌رود و سائول او را می‌گیرد و شروع به بیرون رفتن از فروشگاه می‌کند و به همه می‌گوید که به پلیس زنگ نزنند، که ده دقیقه دیگر پسر را به سلامت رها می‌کند. می بینیم که او جس را به صندوق عقب می اندازد و می رود. در حالی که مردم شروع به کمک به کارمند جوانی می کنند که به ضرب گلوله کشته شده است، شخصی شروع به تماس با 911 می کند و آنا بر سر آنها فریاد می زند و می گوید: "ما، او گفت باید منتظر بمانیم، آنا هیستریک است و مکررا فریاد می زند: "من نمی دانم چه کار کنم. مرد جوان به آرامی می میرد در حالی که دیگران سعی می کنند به او کمک کنند. سائول با سرعت در حال دور شدن است در حالی که جس فریاد می زند و در صندوق عقب می کوبد. سائول حواسش پرت می‌شود و در حالی که سر جس فریاد می‌زند برمی‌گردد و باعث می‌شود که او به خط دیگری منحرف شود و ضربه بخورد. این باعث می‌شود که او از یک پل هوایی خارج شود و ماشین در جاده پایین‌تر فرود می‌آید. ما صدای گریه، سرفه و ضربات ضعیف جس را می شنویم که سائول از خودرو خارج می شود. شائول برای مدت کوتاهی سعی می کند در صندوق عقب را باز کند اما با شنیدن صدای آژیر پا به فرار می گذارد. پلیس جلو می آید و بلافاصله متوجه می شود که جس در صندوق عقب است زیرا دیگر سر و صدا و فریاد نمی زند. هنگامی که آنها یک پیام رادیویی دریافت می کنند که به آنها اطلاع می دهد کودکی در صندوق عقب است، آن را باز می کنند تا جس را مرده ببینند. ماشین گشت دیگری با آنا می رسد و او بر سر جسد مرده اش گریه می کند. به امروز تغییر می کنیم و ما آنا را در یک سفر جاده ای به تنهایی می بینیم. او یک آپارتمان دارد و باید به ایستگاهی برود که ماشینش را تعمیر کند و دوباره او را به حرکت درآورد. آنا به کسی که او را سوار می کند می گوید که از شائول متنفر است و امیدوار است که او به خاطر کاری که با پسرش و خانواده اش کرده است در جهنم بپوسد. در میان این صحنه‌ها، صحنه‌هایی از ملاقات شائول با وزیری دیده می‌شود و از آنچه وزیر به او می‌گوید کمترین دلداری نمی‌دهد. شائول نشان می دهد که نسبت به اتفاقی که افتاده احساس وحشتناکی دارد و امیدوار است که آنا از او متنفر باشد. او همچنین می خواهد قبل از مرگ با او صحبت کند. اکنون دوباره صحنه ای که فیلم را باز کرده به ما نشان داده می شود. آنا به تازگی وارد زندان شده و با مارتی تماس می گیرد تا ببیند آیا به اعدام می آید یا نه. ما دوباره پاسخ او را می شنویم: "این او را بر نمی گرداند." آنا می خواهد با شائول ملاقات کند و ابتدا به او می گویند نه، اما وقتی اصرار می کند، در نهایت می پرسد "آیا این غیرقانونی است که درخواست او اجابت می شود. در اتاقی با شائول، شائول ابتدا صحبت می کند و به او می گوید که چقدر از کاری که انجام داده است پشیمان است، حتی اگر انجام داد. او اذعان می‌کند که احتمالاً واقعاً عمق از دست دادن و اندوه او را درک نمی‌کند. در این مرحله به نظر می‌رسد که آنا نسبت به احساس قبلی خود تغییری کرده است و به او می‌گوید "باید تو را ببخشم" و به سرعت می‌رود. صحنه آخر مربوط به شائول در حالی که آمپول کشنده را بدون هیچ شاهدی در منطقه مشاهده دریافت می کند.