این خیال زیبا

فیلم این خیال زیبا This Beautiful Fantastic 2016


پخش آنلاین
ژانر:کمدی
امتیاز IMDb:۶.۹
زیرنویس:دارد
دوبله:ندارد
سال ساخت:۲۰۱۶
مدت زمان:۹۰ دقیقه
کشور:بریتانیا
رده سنی:۷+

۸۸٪
این فیلم را دوست داشتند ۳۴ نفر
زن جوانی که آرزوی نویسنده شدن یک کتاب را در سر می پروراند، با یک بیوه قدیمی و ثروتمند دوستی بعید برقرار می کند.
تماشاگران مردی با لهجه بریتانیایی را می شنوند که داستان بلا براون را تعریف می کند. او یک دختر جوان و غیرعادی است که در یک یتیم خانه توسط راهبه ها بزرگ شده است. او می گوید زنده ماندن او معجزه است، زیرا او در پارک رها شده بود و اردک ها از او مراقبت می کردند و روی او می نشستند تا او را گرم نگه دارند، تا اینکه یک پیرمرد عجیب و غریب که ورزش خود را انجام می داد او را نجات داد. راوی در ادامه توضیح می دهد که بلا برای نظم ارزش قائل است و در مورد کنترل چیزهایی که می تواند بسیار دقیق است و از آب و هوا که کنترل نمی کند بسیار می ترسد. بلا به عنوان یک بزرگسال در ماشین تحریر نشان داده می شود. راوی داستان را با گفتن اینکه به اندازه کافی بدبخت است که همسایه او است، به پایان می رساند. بلا در حال تلاش برای نوشتن یک کتاب است. او نشان داده می شود که مطمئن شود همه چیز در خانه اش کاملاً عالی است، و اگرچه جذاب است، اما بسیار محافظه کارانه لباس می پوشد. و سپس به او نشان داده می شود که در محل کار، در یک کتابخانه، مشغول به کار است. به نظر می رسد این شغل برای فردی مانند او مناسب است. بیلی می آید تا درباره لئوناردو داوینچی تحقیق کند، اما او خیلی بلند صحبت می کند و خانم برامبل بسیار سختگیر است. در واقع، برای ساکت نگه داشتن همه چیز، او اغلب تابلویی را نگه می دارد که حروفی به آن وصل شده اند. بیلی هم می خورد و می نوشد با وجود اینکه به او گفته شده بود این کار را نکند، اما خانم برامبل هنوز او را دستگیر کرده بود. به نظر می رسد بلا به او علاقه مند است و وقتی او یک ورق کاغذ را پشت سر می گذارد، بلا آن را به خانه می برد و سعی می کند بفهمد روی کاغذ بالای آن چه نوشته شده است، اما باد شدیدی آن را به بیرون می وزد. بلا برای بازیابی آن از درختی بالا می رود و سقوط می کند. بلا از خواب بیدار می شود که توسط میلی، پزشک همسایه ثروتمند بداخلاقش، آلفی استیونسون، تحت درمان قرار می گیرد. او خوب خواهد شد، اما آلفی دائماً شاکی است و او بلا را که باغش منطقه‌ای فاجعه‌بار است، تأیید نمی‌کند. او همچنین از آشپزش ورنون می‌خواهد آنچه را که می‌خواهد به او بدهد. او همچنین ادعا می کند که بسیار بیمار است و میلی فقط به او می گوید که باید داروهایش را مصرف کند و خوب خواهد شد. ورنون وارد می شود و او و بلا شروع به صحبت می کنند. وقتی آنها با یکدیگر به زبان گالیک صحبت می کنند یک ارتباط واقعی وجود دارد. که آلفی را آزار می دهد، او همچنان به سوء استفاده از مرد ادامه می دهد، حتی زمانی که ورنون می گوید پرستار کودکش منتظر او خواهد بود. صبح روز بعد ورنون با دختران دوقلوی جوانش در خانه ظاهر می شود. او یک بیوه است که باید برای الفی خواهان کار کند تا از آنها حمایت کند. او برای بلا صبحانه درست می کند، که تعجب می کند که چرا ورنون رفتارهای او را تحمل می کند. بلا بیشتر از زمانی که باید به سر کارش برسد طول می کشد و خانم برامبل او را مورد سرزنش قرار می دهد، او خیلی بیشتر را تحمل نمی کرد. بلا در زندگی‌اش به رنگی نیاز دارد، اما هرگز نشان داده نمی‌شود که از اقلام صورتی استفاده کرده یا استفاده کند. آلفی در نهایت از ورنون خسته شده و او را رها می‌کند، اما ورنون ادعا می‌کند که طبق قوانین کشور حقوقی دارد. او می گوید باید پنج ماه به او اخطار داده شود. آلفی با اکراه موافقت می کند که در آن ظاهراً به ورنون برای آشپزی برای بلا، که توانایی پرداخت پول براین را ندارد، به ورنون می دهد. صاحبخانه ظاهر می شود. او می‌گوید که شکایت‌هایی دریافت کرده است (معجب است از چه کسی در مورد وضعیت باغ. او بیرون می‌رود و بدتر از آن چیزی است که انتظار داشت. براین آماده است بلا را بیرون بیاندازد، زیرا در قراردادش آمده است که او باید باغ را حفظ کند، که مشخصاً او باید باغ را حفظ کند. اما ورنون ظاهر می شود و ادعا می کند که باغبان است و به براین می گوید که بلا چه حقوقی دارد. مشخص نیست که آیا واقعاً چنین حقوقی دارد یا نه، اما براین تسلیم می شود و به بلا یک ماه فرصت می دهد تا مشکلات باغ را برطرف کند. ورنون کمک کنید. او آلرژی وحشتناکی دارد و بلا با کاری روبرو می شود که خیلی طاقت فرسا است، اما او تلاش می کند. در همین حال، الفی از آشپز خود می خواهد و بلا امتناع می کند. در یک مورد، آلفی با او از طریق تلفن با او تماس می گیرد و مؤدبانه می گوید که بلا حاضر است تسلیم شود اما ورنون از صحبت های او می تواند بفهمد که آلفی سعی دارد او را فریب دهد و به بلا می گوید که باورش نکند. خانم برامبل همه آماده است تا بلا را اخراج کند، اما بلا به بیلی کمک می کند تا به بیلی بگوید که کتابخانه در مورد موضوعاتی که او در حال تحقیق است چه دارد، خانم برامبل متوجه می شود که باید بلا را نگه دارد. در نهایت، بیلی و بلا بیرون از کتابخانه با هم ملاقات می کنند و پس از اینکه با هم در پارک هستند، وقتی او به اردک ها غذا می دهد، او را به گاراژ پر از آشغال می برد و در آنجا حیوانات روباتیک ایجاد می کند. بیلی می گوید او دو برادر دارد و هر یک از آنها بخشی از دارایی را به ارث برده اند. گاراژ مال اوست بلا بخشی از داستانی را که سعی دارد بنویسد، درباره تلاش های پرنده بی پرواز به نام برای بازگرداندن آشپزش از جمله آمدن به کتابخانه می گوید، جایی که مودبانه از او کمک می خواهد تا یاد بگیرد چگونه آشپزی خود را انجام دهد. بلا به همان اندازه مؤدب است و سعی می کند کمک کند و سپس شروع به فحش دادن به او می کند زیرا او را در این موقعیت قرار داده است و حتی از او به خانم برامبل شکایت می کند که به او می گوید فوراً برود وگرنه پلیس را صدا می کند. ورنون موافقت می کند که غذا بپزد. برای آلفی دوباره اما وارد خانه نمی شود. او پخت و پز را در خانه انجام می دهد و غذا را به شیوه ای شبیه به غذای زندانیان در انفرادی تحویل می دهد. بلا به تلاش های بیهوده خود برای ترمیم آشفتگی در باغش ادامه می دهد، که مدام توسط آلفی مورد انتقاد قرار می گیرد و او مخفیانه کتابی را به او می دهد و او به او می دهد. بعدا فاش می کند توسط یکی از دوستان نوشته شده است. با گذشت زمان، او در واقع شروع به کمک به بلا می کند و یک روز او را برای دیدن باغ باشکوهی که در اختیار دارد می آورد و با مهربانی جزئیاتی را به او می گوید که به او کمک می کند همه چیز را درست انجام دهد. آلفی بیشتر یک دوست و بسیار دلپذیرتر می شود. بلا به زودی باغ را بسیار بهتر می کند، اما جزئیات خاصی وجود دارد که او باید در نظر داشته باشد. او باید یک گیاه را در طی یک طوفان وحشتناک که می ترسد همه چیز را خراب کرده است نجات دهد. بیلی در نهایت در حال خوردن در کتابخانه گرفتار می شود و بیرون پرتاب می شود. وقتی بلا کار را ترک می کند، او آنجاست تا او را ملاقات کند و او با استفاده از کلید خود او را مخفیانه به داخل می برد، و او به گفتن داستان لونا ادامه می دهد. یک روز بلا می خوابد و ورنون او را بیدار می کند. او فقط 30 دقیقه فرصت دارد تا به سر کار برود و حتی مطمئن نمی شود در قفل است، اگرچه ورنون به هر حال آنجاست. خانم برامبل 15 دقیقه بعد از اینکه قرار است به محل کارش رسیده باشد، با علامتی به او خبر وحشتناکی می دهد. ری بلا قرار است بیلی را ملاقات کند. وقتی بیلی را می‌بیند که با دختر زیبایی که برای سرگرمی لباس پوشیده است سرگرم خوشگذرانی است. او اهمیتی نمی دهد که براین چند روز دیگر آنجا باشد و باغ تمام شود. الفی می آید و با حالتی بداخلاق به او می گوید که باید دوباره زندگی را شروع کند. او توضیح می‌دهد که او نیز زمانی که همسرش رز در زایمان جان خود را از دست داد و نوزاد نیز درگذشت، وضعیت مشابهی را تجربه کرد. رز باغبانی بود که کتاب را نوشت (با استفاده از نام مستعار که باعث شد مردم فکر کنند او یک . کتاب. بلا و میلی با هم بیرون می‌روند و میلی مست می‌شود. وقتی زمان حضور براین فرا می‌رسد، آلفی، ورنون و دختران مطمئن می‌شوند که همه چیز بسیار خاص است. بلا با بازگشت او و میلی شگفت‌زده می‌شود، و براین هم باغ زیبا باعث می شود ملک ارزش بیشتری داشته باشد و باید اجاره بیشتری پرداخت شود. ورنون اعتراض می کند و الفی چیزی به براین می گوید. بلا می تواند خانه را حفظ کند. در همان زمان بیلی می رسد که با عصا است. بلا عصبانی است. او او را ایستاد، به او خیانت کرد، و سپس هرگز به خود زحمت نداد که با او تماس بگیرد. بیلی می گوید که تصادف کرده و در بیمارستان بستری شده است. بلا به خاطر دختر او را باور نمی کند، سپس متوجه می شود که او برادرش را دیده که شبیه او است و بلاخره داستان را می پذیرد و با هم وقت می گذرانند. بیلی یک تماس تلفنی دریافت می‌کند (همه یک تلفن ثابت دارند و هیچ‌کس با موبایل نشان داده نمی‌شود، اگرچه کتابخانه تابلویی دارد که روی آن نوشته شده است) او تلفن را به بلا می‌دهد که شوکه شده است. در صحنه بعدی، او، ورنون و دوقلوها و میلی نشان داده می شوند که در باغ ایستاده اند، انگار در مراسم تشییع جنازه هستند. بلا همانطور که معمولاً لباس می پوشد، اما بقیه به وضوح برای این مناسبت لباس می پوشند. بلا پاکت نامه ای را باز می کند و حضار می شنوند که الفی نامه ای را می خواند که توضیح می دهد که ورنون خانه اش را می گیرد و بلا می تواند در خانه او زندگی کند، که معلوم شد. او مالک بود. بلا در حال خواندن کتاب او برای گروهی نشان داده می شود. صدای خواندن او ادامه دارد، اما ویدئو به خواندن او برای "خانواده" و سپس به خانم برامبل تغییر می کند که در نهایت لبخند می زند و کتاب خود را در قفسه کتابخانه می گذارد. عنوان کتاب «این زیباست.