بهروز پرستار اخراجی درمانگاه است که به عنوان پرستار مظفرخان پولدار مشغول به کار شده، او نمی تواند شبها در منزل مظفرخان بماند و از نامزد خواهرش سیاوش میخواهد که شبها آنجا بماند. حالا سیاوش که از ثروت مظفرخان با خبر شده تصمیم دارد هر طور شده او را با عمه مجردش آشنا کند اما…